چهارم | فلسفه‌ی اعداد: فیثاغوریان

من «امیر لطیفی» هستم. و خوشحالم که پادکست دیدن به قسمت چهارم رسید. عنوان این قسمت هست «فلسفه‌ی اعداد». هدف این پادکست مرور حیات فکری بشر در قالب فلسفه‌است. قبل از ورود به بحثِ این قسمت چیزهایی که تا اینجا گفتیم رو اجمالاً مرور می‌کنیم. قسمت اول دلایلی برای فلسفه خوندن آوردیم. قسمت دوم چند قدم از نقطه‌ی شروع فلسفه عقب‌تر رفتیم. گفتیم انسان‌ها پیش از فلسفه دنیا رو در قالب اسطوره تبیین و تفسیر می‌کردند. قسمت سوم به ملطیه رفتیم. همراه شدیم با اولین فیلسوف، تالس. و گفتیم اولین پرسش فلسفی این بوده «جهان از چه ساخته شده؟ یا به عبارتی مبدا مشترک چیز‌ها در جهان چیست؟». گفتیم که تالس جواب داده آب، آناکسیماندرس گفته بی‌کران و آناکسیمنس، هوا. اگر بخوایم در یک جمله بگیم چرا این سه فیلسوف ماندگار شدن، باید بگیم: چون سعی کردند در اشیا و چیزها و موجودات کثیر و مختلف به دنبال عنصر و مبدای مشترک بگردن. اینه ماندگار شده، نه این ادعا که همه  چیز از آب ساخته شده یا هوا. گفتیم به این تلاش میشه گفت حرکت از کثرت به وحدت یا وحدت‌گرایی. حالا اگه بخواهیم صفحات تاریخ فلسفه رو ورق بزنیم باید به سراغ فیثاغورس و فیثاغوریان بریم.

 

حرف زدن از فیثاغورس به تنهایی کار سختیه. ما مجبوریم در بیشتر موارد از فیثاغوریان حرف بزنیم، نه فیثاغورس به تنهایی. چون فیثاغورس فقط یه فیلسوف ساده نبوده. آموزگار دینی‌ هم بوده و انجمن و مکتب تاسیس کرده و در جمع مریدانش، مثل خیلی از حلقه‌های مرید و مرادی مشابه، اگر کسی عقیده و نظری داشته، ترجیح می‌داده اون عقیده‌ و نظرش رو به استادش نسبت بده، یا با نام استادش بنویسه، یا دست‌کم طوری القا کنه که حرف و تفسیرش در انطباق کامل با آرای بنیان‌گذار مکتبه. 

 

جاذبه‌ی شخصیت فیثاغورس در کَرامات و ویژگی‌های خارق‌العاده‌ای که بهش نسبت داده میشه هم مشهوده. مثلاً نقل شده که در یک زمان در دو نقطه ظاهر ‌می‌شده. یک رانش از طلا بوده. از رودخونه‌ای می‌گذشته و رودخونه به صدا میاد که «درود بر تو ای فیثاغورس». فیثاغوریان به تناسخ هم اعتقاد داشتن و مدعی بودن فیثاغورس بارها زندگی کرده و بینش و حکمت امروزش حاصل توانایی ویژه‌ایه که در دسترسی به خاطرات و تجربه‌های زندگی‌های گذشته‌اش داره.

 

موانع دیگه‌ای هم برای تمیز دادن فیثاغورس از فیثاغوریان، سد راه ما هستند. از جمله اینکه فیثاغورس از خودش چیزی ننوشته. جایگاه استاد چنان بوده که حرف‌هاش باید قاپیده می‌شده، در حقیقت جزوه می‌داده، کتاب نداشته! همچنین بخشی از آموزه‌های فیثاغوری چنان سری بودن که توی جزوه‌ها هم نباید می‌اومدند! نباید مکتوب می‌شدند یا به هر شکلی به غیر منتقل می‌شدند. به هر صورت با وجود همه‌ی این موانع، اولویت اول ما فهم و شناخت خود آرا و عقایده، نه صاحبان‌شون. ولی به هر حال مجبوریم که کمی از فیثاغورس و فیثاغوریان تاریخی هم بگیم.

 

فیثاغورس حدود سال ۵۷۰ پ.م. متولد شده. گفته میشه بارها به مصر و بابل سفر کرده. به هنر و صنعت علاقمند بوده و در هر دو فعالیت داشته. فیثاغورس در ساموس، شهری یونانی به دنیا اومده، ولی مجبور شده بخاطر اوضاع سیاسی شهرش، به کروتون، مستعمره‌ای در جنوب ایتالیا مهاجرت کنه که اونجا به گرمی ازش استقبال میشه و انجمنی برپا می‌کنه. گاهی به فلسفه‌ی فیثاغوری میگن فلسفه‌ی ایتالیایی وغربی، در مقابلِ فلسفه‌ی ایونی و شرقی، که توی قسمت سوم در موردش حرف زدیم.

 

برعکس تصور معمول از شخص «فیلسوف» و شخصیتش، فیثاغورس در امور اجتماعی و سیاسی شهر بسیار فعال بوده. فیثاغوریان در شهرهای زیادی انجمن‌هایی تشکیل دادند و مدت‌های مدیدی قدرت سیاسی رو توی دستشون داشتند. این قدرت سیاسی با چند دوره شورش ازشون سلب میشه. فیثاغورس یک بار دیگه هم در طولِ حیاتش مجبور به مهاجرت میشه. فیثاغوریان تو نیمه‌های دوم سده‌ی پنجم پ.م. به دلیل شورش‌هایی که اشاره شد و دشمنی‌های مختلف به اجبار در سراسر ایتالیا و یونان پراکنده می‌شند.

 

اصلی‌ترین عقیده‌ی فیثاغورس اینه: «جهان از اعداد ساخته شده» یا «اشیا اعدادند». خیلی طبیعیه اگر وقتی این جمله رو می‌شنوید جا بخورید، و با خودتون بگید یعنی چی؟ اشیا وزن دارن، دیده میشن، رنگ دارن، بو دارن، خلاصه حس می‌شند، چطور می‌تونند از اعداد ساخته شده باشند؟ یا اصلاً خودشون اعداد باشند؟ اعداد کجان اصلاً؟ چه شکلی‌اند؟ خب حق هم دارید. فیثاغوریان قطعاً با یک پیش‌زمینه و طی یک فرایند خاصی به این نتایج رسیدن. باید سعی کنیم این زمینه‌ و فرآیند رو بشناسیم. فیثاغوریان کاشف تناسب ریاضیاتی در موسیقی بودند. به این معنی که نت‌هایی که در توالی یک قطعه‌ی موسیقی شنیده می‌شند، تنها در صورتی گوش‌نوازند که در یک نسبت ریاضیاتی خاص با هم باشند. کشف این نسبت‌ها، فیثاغوریان رو چنان سر شوق میاره که سعی می‌کنن این نظم ریاضیاتی رو به همه‌ی چیزهای دیگه هم تعمیم بدند. اونها اعتقاد داشتند که هماهنگی و هارمونی تنها منحصر به موسیقی نیست و جهان در کل، با همه‌ی سیاره‌ها و ستاره‌ها و افلاک و هر شئ دیگه‌ای که در اون جا گرفته، بر اساس نظم و نسبت‌های ریاضیاتی کار می‌کنه. فیثاغوریان از این هم پیش‌تر می‌رند وعمیقاً درگیر جادوی اعداد می‌شند، تا اونجا که بعضی از اعداد براش مقدس می‌شه. فواصل موسیقی یونانی رو می‌شه با نسبت‌های ۱:۲ و ۳:۲ و ۴:۳ نشون داد. در نتیجه چهارعدد اول، برای فیثاغوریان جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کنن. جمع این چهارعدد، یعنی ۱۰ هم براش مقدس می‌شه. فیثاغوریان با این ۴ عدد شکلی ساختند که تتراکتوس نام گرفته. من تصویری از تتراکتوس رو توی کانال منتشر کردم. تصویری از یک مثلث که با ده تا نقطه ترسیم می‌شه، ۴ ردیف داره، در اولین ردیف یک نقطه، دومی دو تا، سومی سه تا و آخری هم چهار تا، یعنی دقیقاً حاصل تجمیع ۴ عدد اوله. 

 

هر کدام از این اعداد در آموزه‌های فیثاغوری جایگاهِ منحصر به فردی دارند. یک، برای فیثاغوریان واحد، مناد، حد، محدود و نقطه‌است. همه چیز از یک ساخته می‌شه، حتی باقی اعداد. دلیلش روشنه: چون بدون یک هیچ عدد دیگه‌ای نمی‌تونه ساخته بشه. هرعدد فقط با افزودن واحد، به عدد قبلی ساخته می‌شه. مناد رو به خاطر بسپارید، قراره تقریباً دوهزار سال دیگه با یه فیلسوف و ریاضی‌دان قرن هفدهمی به نام لایب‌نیتس دوباره سراغش بریم. مناد در فلسفه‌ی لایب‌نیتس یک مفهوم کاملا مرکزیه. لایب‌نیتس حتی کتاب داره به نام منادولوژی یا مناد شناسی.

 

و عدد دو، که عنوانش بوده دیاد در تقابل با مناد. به دو، ماده رو نسبت می‌دادند، ماده‌‌ای نامحدود. که به مناد احتیاج داره که به اون شکل و صورت و حدود بده. یادتونه که قسمت قبل وقتی سعی می‌کردیم آپیرون آناکسیماندرس رو تصور کنیم رسیدیم به یه چیز بی‌شکل و نامحدود و نامتعین، دو یا دیاد، برای فیثاغوریان همون جایگاه آپیرون رو داره. به زودی با ارسطو شاهد بلوغ این ایده خواهیم بود که چیزها از دو بخش تشکیل می‌شند، یک، ماده‌ی نامحدود و بی شکل و دو، صورت که به ماده شکل می‌ده و چیزهای مختلف رو می‌سازه. در حقیقت ارسطو صورت و ماده‌ رو جایگزین مناد و دیاد فیثاغوری خواهد کرد.

 

گفتیم که فیثاغوریان نظم و تناسب ریاضیاتی رو به کل عالم تعمیم دادند. در واقع وقتی از جهان، عالم یا کیهان یا universe حرف می‌زنیم، داریم از Kosmos یونانی حرف می‌زنیم. واژه‌ی Kosmos در یونانی به معنای نظم و زیباییه. واژه‌ی کازمتیک در انگلیسی به معنای زیبایی هم، از همین واژه kosmos یونانی گرفته شده. به دانشی که موضوعش شناخت کیهانه، در یونانی cosmology گفته می‌شه. یعنی دانشی برای شناختن و نظم و زیبایی کیهان. cosmos به مرور به جای اشاره به نظم در جهانِ منظم، برای اشاره به خود جهان به کار رفت. گفتیم کوسموس دو معنی مختلف داره: نظم و زیبایی. اگر نظم ریاضی مستتر در موسیقی رو در نظر داشته باشیم، می‌تونیم مدعی بشیم که نظم و زیبایی بدون دلیل در یک واژه‌ی واحد هم‌نشین نشدند. می‌تونیم ادعا کنیم که زیبایی حاصل نظمه. گرچه این ادعا محل مناقشه خواهد بود. ارتباط نظم و زیبایی یکی از مسائلِ اساسی فلسفه‌ی هنره.

 

خب، تکلیف انسان اسیر خور و خواب و خشم و شهوت که چندان اهل نظم به نظر نمیاد، در این سامانه‌ی نظام‌مند چیه؟ سرانجامش چیه؟ به نظر فیثاغوریان انسان بیرون از این نظم نیست، چون بخشی از جهانه، از طرفی هیچ‌وقت هم از کیهان حذف‌شدنی نیست، چون فیثاغوریان باور دارن به تناسخ، به اینکه انسان بعد از مرگ، حیاتش رو در کالبد انسان یا موجود دیگه‌ای ادامه می‌ده، مگر اینکه در طی زندگیش با تزکیه نفس و تهذیب با نظم کائنات هماهنگ شده باشه. در این صورته که پس از مرگ می‌تونه چرخه‌ی تکرارشونده‌ی حیات رو متوقف کنه و به قول نسبتاً امروزی‌، رستگار بشه. اما خب چطور میشه تزکیه کرد؟ یه بخشی از این کار از طریق تأمل در کائنات و کشف نظم موجود پیش میره، اما بخش دیگه که وجوه دینیش پررنگ‌تره منوط به رعایت تعدادی قانون عجیب و غریبه. معروف‌ترین قانون فیثاغوری «پرهیز از خوردن لوبیاس». قوانین دیگه‌ای هم وضع شدن. مثلاً:

«برنداشتن آنچه روی زمین افتاده»
«به هم نزدن آتش با چاقو»
«تف انداختن بر ناخن و مو»
«به آب ننداختن ناخن و مو»
«جمع کردن رختخواب پس از بیداری و صاف کردن آثار مانده بر بدن»
و غیره.

 

یه تفسیر پیشنهادی برای توجیه این قوانینِ عجیب و غریب اینه که، این قوانین معانی پنهانی دارن که از معانی ظاهری‌شون معقول‌تره. مثلاً به هم زدن آتش با چاقو، در معنای غیرظاهریش اشاره به بیدار کردن عواطف شخصی با کلمات تند و تیز داره. در نتیجه منظور از «آتش را با چاقو به هم نزن»، اینه که «کسی را با کلام تند و تیز خشمگین نکن». بیش از همه در طول تاریخ تلاش شده برای «نخوردن لوبیا» تفسیر ارائه بشه. مثلاً گفته میشه که دونه‌ی لوبیا چون شبیه به جنین یا بیضه‌است، ممکنه تحت شرایط خاصی تبدیل به انسان بشه، پس نباید خورده بشه. فیثاغوریان مخالف گوشت‌خواری هم بودن، البته نه به دلایل مدرن امروزی. اونها به تناسخ باور داشتن، پس احتمال می‌دادن که افراد با خوردن گوشت حیوانات ممکنه در حال خوردن اعضای خانواده یا دوستانشون باشن.

 

تناسخ برای فیثاغوریان سوغات سرزمین‌های غیر یونانیه. در حقیقت دین فیثاغوری در بسیاری از زمینه‌ها، به شدت متاثر از آیین اورفه‌ایه که از سرزمین‌های دیگه به یونان آمده بوده. سرودهای آیین اورفه‌ای منسوب به اورفئوس، شاعر و نوازنده‌ی افسانه‌ایه. اورفئوس با صدای چنگش جانواران، درخت‌ها و سنگ‌ها رو به حرکت وا می‌داشته. مشخصه که در آیین اورفه‌ای هم موسیقی جایگاه ویژه‌ای داشته. فیثاغوریان یک خدای یونانی رو هم پشتیبان خودشون می‌دونستن، آپولون، خدای خورشید، که خدای موسیقی و هنر هم بوده. در اون زمان و البته تا قرن شانزدهم نجوم بطلمیوسی حاکم بوده و اعتقاد غالب این بوده که زمین در مرکز عالم قرار داره و خورشید و ماه و باقی اجرام آسمانی به دور زمین می‌گردند. بعدها با انقلاب کوپرنیکی این موقعیت مرکزی از زمین سلب میشه و خورشید در مرکز منظومه‌ی خورشیدی قرار می‌گیره. فیثاغوریان نه بطلمیوسی بودند و نه کوپرنیکی، به نظر اون‌ها نه زمین مرکز عالمه و نه خورشید. بلکه در مرکز کیهان، آتش مرکزی قرار داره، و در مدارِ اون زمین، بعد خورشید و ماه و باقی سیارات پنج‌گانه؛ و نورِ خورشید حاصل انعکاس آتش مرکزیه. در مجموع توی این سامانه ۹ جرم آسمانی قرار داره ولی  فیثاغوریان یک عضو دیگه‌ای هم به نام ضد زمین counter-earth به این مجموعه اضافه می‌کنند. ضدِ زمین چون همیشه در طرف دیگه‌ی آتش مرکزی قرار داره، از دید زمینی‌ها پنهانه. ارسطو یکی از جدی‌ترین منتقدان فیثاغوریان بوده. یکی از گلایه‌‌های ارسطو از فیثاغوریان، دقیقا مربوط به همین ضد زمینه و میگه:

«آنها ضد زمین را ابداع کردند، البته نه برای جست‌وجوی پدیده‌ها و تشریح و تبیین آنها، بلکه برای فشار آوردن بر پدیده‌ها و کوشش برای هماهنگ ساختن آنها با آرای‌شان»

 

چون عدد ۱۰ در نظام فیثاغوری مقدسه، ارسطو معتقده‌ که فیثاغوریان یه جرم جدید می‌سازن فقط با این انگیزه که تعداد اجرام آسمانی رو با آرای انتزاعی و نامحسوس‌شون (توی این مورد تقدس عدد ۱۰) هماهنگ کنند.

 

البته که فیثاغوریان دستاوردهای علمی و ریاضیاتی با ارزش و قابل توجهی هم داشتن. یک نمونه‌ی آشناش قضیه‌ای که به قضیه فیثاغورس شناس شده و در مورد رابطه‌ی وتر مثلث قائم‌الزاویه با دو ضلع دیگه‌شه. افزون بر این قضیه، بخش بسیار قابل توجهی از کتاب «اصول اقلیدس» شامل هندسه‌ی فیثاغوریه. اقلیدس توی این کتاب یافته‌های ریاضیاتی و هندسی اسلاف خودش رو جمع کرده. هندسه‌ی اقلیدسی ۲۱۰۰ صد سال یگانه هندسه‌ی موجود بوده.

 

با فیثاغوریان خیلی چیزها به فلسفه اضافه شد، ریاضی، عرفان، اخلاق، زیبایی‌شناسی و غیره. در مورد میراث و تأثیر فیثاغوریان میشه بسیار حرف زد. فیثاغوریان تنها مکتبی هستند که ارسطو یک کتاب کامل به اون‌ها اختصاص داده. گرچه متأسفانه این کتاب گم شده، اما هنوز منبع بخشِ زیادی از اطلاعات ما در مورد فیثاغوریان، نقل قول‌هایی از این کتاب یا اشارات به فیثاغورس و فیثاغوریان در کتاب‌های دیگه‌‌ی ارسطوئه. همچنین، افلاطون به معانیِ وسیعی فیثاغوری بوده. فیثاغوریان به واسطه‌ی سایه‌ی همیشه‌ مستدام افلاطون در همه‌ی تاریخ فلسفه، با ما معاصرن. برتراند راسل ریاضی‌دان و فیلسوف قرن نوزدهمی در تاریخ فلسفه‌اش در مورد فیثاغورس میگه:

من جز فیثاغورس كسی را نمی شناسم كه در عالمِ فكر به این اندازه مؤثر بوده باشد. این را بدین جهت می گویم كه آنچه در بادی امر به عنوان مذهب افلاطونی جلوه می كند، پس از تجزیه و تحلیل همان مذهب فیثاغوری از آب درمی‌آید. مفهوم جهانِ ابدی، جهانی كه بر عقل مكشوف می‌شود اما بر حس مكشوف نمی‌شود، تماماً از فیثاغورس گرفته شده است. اگر فیثاغورس نمی‌بود، مسیحیان عیسی را «کلمه» نمی‌پنداشتند، اگر او نمی بود حکمای الهی در پی دلایل «منطقی» وجود خدا و جاودانگی نمی‌گشتند. چیزی که هست همه‌ی این مطالب در نظریات فیثاغورث در پس پرده‌ی ابهام است.

 

منظور راسل از «مفهوم جهانِ ابدی» در رابطه با افلاطون جهان مُثُله  که بعداً در موردش حرف خواهیم زد. امروز ما همچنان در جستجوی نظم ریاضیاتی چیزهاییم. ما همیشه در حال اندازه‌گیری چیزهاییم. و همیشه در جستجوی قوانین ثابتی که بشه به شکل معادلات ریاضی نوشتن‌شون. این فرضیه که جهان منظومه و ریاضی زبانِ طبیعت و کائناته، میراث فیثاغورسه. گرچه نمیشه تفکر انتزاعی رو از ریاضی تفکیک کرد، ولی لازمه تاکید کنیم که تفکر انتزاعی هم از فرآورده‌های فیثاغوریه. اگر چه فیثاغوریان نتونستند کاملاً از دنیای مادی فاصله بگیرند و در ساحت انتزاعیات مجرد ایده‌هاشون رو بیان کنند و فکر می‌کردند برای توضیح رابطه‌ی بین اعداد و دنیای محسوس، مجبورن بگن اشیا اعدادند، اما به هر حال این فیثاغوریان بودند که بیش از هر کسی تا این حد در انتزاعی‌سازی امور پیش رفتند. افلاطون و ارسطو و دیگران در طول تاریخ در حقیقت راه فیثاغوریان رو ادامه می‌دند، و البته که خود فیثاغوریان هم وامدار پیشینیان خودشون بودند، از جمله ایونی‌ها که قسمت قبل در موردشون حرف زدیم. 

 

در پایان و پیش از پاورقی می‌خوام چند جمله‌ای بیارم که منسوبه به فیثاغورس، بلکه وقتی دارید فلسفه می‌خونید، بیشتر قدر خودتون رو بدونید: 

«زندگی مانند جمع شدن در جشنواره‌ی المپیک است. مردم برای این کار سه انگیزه دارند: مسابقه برای کسب عنوان قهرمانی، خرید و فروش، و یا تماشاچی بودن. به این ترتیب بعضی در زندگی در خدمت شهرت، و برخی در خدمت پول‌اند، اما بهترین گزینش، همان گزینش کسانی است که وقت خود را به عنوان فیلسوف (دوست‌دار حکمت) وقف تامل در طبیعت می کنند.

 

خیلی لازم نیست به این جملات فیثاغورس چیزی اضافه بشه، فقط بگم که المپیک یونانیه و ۲۸۰۰ سال قدمت داره و منظور فیثاغورس از طبیعت، جهان و کائنات و همه‌ی چیزهاس، نه طبیعت به معنای محدود امروزیش. به نظر فیثاغورس، بهترین نوع زندگی، نه زندگی برای کسب ثروت و نه زندگی برای کسب شهرته. بهترین کاری که در زندگی میشه کرد، به تماشای کائنات نشستنه و تامل کردن در اون و حب به حکمت. بهترین کار :«دیدن دنیا با عینک فلسفه‌است».

 

خب، گفتنی‌ها رو تا جای ممکن گفتیم. خیلی چیز خاصی باقی نمی‌مونه برای اضافه کردن توی این قسمت پاورقی، توی پارقی‌های قسمت‌های قبلی من منابعی برای مطالعه تاریخ فلسفه و همراهی بیشتر با این پادکست معرفی کردم، پیشنهاد می‌کنم که اونها رو گوش کنید، دنبال کنید. اگر که این قسمت اولیه که از این پادکست گوش می‌دید، پیشنهاد می‌کنم که برای داشتن تصویر کامل‌تر از قسمت اول شروع کنید. این پادکست در جایی تبلیغ نمی‌شه در نتیجه فقط با پیشنهاد شما به دیگرانه که می‌تونه مخاطبِ جدید کسب کنه، لطفا اگر که فکر می‌کنید می‌تونه برای کسی مفید باشه، به اونها هم پیشنهادش کنید. قسمت بعدی در رابطه با هراکلیتوس حرف خواهیم زد، «در یک رودخانه دوبار نمی‌توان پا گذاشت»، این مشهورترین جمله هراکلیتوسه. مطمئنم قسمت بعد هم براتون چیزهای بدیع و جدیدی خواهد داشت. متشکرم، فعلا تا بعد…

اشتراک‌گذاری این مطلب
Subscribe
Notify of
guest
0 دیدگاه‌ها
Inline Feedbacks
View all comments

دیدن متکی به همراهی شماست. از دیدن حمایت کنید.